شناسهٔ خبر: 62119 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خسرو احتشمامی: وجود رهبری در گسترش شعر امروز خیلی موثر بوده است/ براهنی نقد نمی‌کرد، فحش می‌داد

خسرو احتشامی، شاعر پیشکسوت اصفهانی گفت: بدون تعارف می‌خواهم نکته‌ای را بگویم. تنها شخصیتی که در این 40 سال از شعر دفاع کرده و پشتیبان شعر بوده، شخص مقام معظم رهبری است. از این رو به نظر من وجود ایشان در گسترش شعر امروز خیلی موثر بوده است.

وجود رهبری در گسترش شعر امروز خیلی موثر بوده است/ براهنی نقد نمی‌کرد، فحش می‌داد

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ زندگی در روزگار کرونا باعث شده است که همه ما به ناچار بخشی از امور روزانه خود را از طریق اینترنت و فضای مجازی انجام دهیم و شاید خیلی از آنهایی که علاقه‌ای به حضور در این فضا نداشتند نیز مجبور شدند که در این حوزه فعال شوند؛ چراکه به اجبار، اهمیت این رسانه را درک کرده‌اند. حال در میان اهل قلم افرادی هستند که مویی سپید کردند و شاید حال و حوصله دنیای مدرن و مجازی را نداشته باشند، اما به واسطه فرزندان خود در این حوزه حضور دارند. بدون شک خسرو احتشامی یکی از این افراد است که صفحه اینستاگرامش از 19 آذرماه 1394 فعال است. خودش می‌گوید که تلفن‌همراه‌اش متعلق به زمان خشایارشاه است و کارهای صفحه اینستاگرام را دخترش انجام می‌دهد. به بهانه انتشار دو مجموعه شعر «گونه‌ی خیس خیابان» و «گل صورت ساقی» به سراغ این شاعر پیشکسوت اصفهانی رفتیم و با او گپی زدیم درباره آثار جدیدش و وضعیت این روزهای حوزه شعر که در ادامه می‌خوانید.
 
این روزها کرونا اکثر مردم دنیا را خانه‌نشین کرده است و مردم بیشتر وقت‌شان را در فضای مجازی می‌گذرانند. شما نیز در این دوران حضور فعالی در اینستاگرام داشتید؛ روزگار کرونا برای شما چطور می‌گذراند؟
برای من شرایط زیاد تغییر نکرده است. متاسفانه مشکلات و بیماری دست از سرم برنمی‌دارد و این روزها در حال مبارزه با بیماری سرطان و بیماری‌های قلبی هستم. البته در این دو سه ماه کرونا باعث شده تا به شکل کامل در خانه زندانی باشم. در این روزگار بیشتر کتاب می‌خوانم و گاهی شعری می‌نویسم. به نظرم مافیای شعر تهران نمی‌گذارد، شاعران شهرستانی کارهایشان را چاپ کنند و دیده‌ شوند. با این حال از این که به یک شاعر شهرستانی توجه کرده‌اید، خوشحالم.
 
از فعالیت‌های فضای مجازی بگویید.
اینستاگرام از سوی دختر عزیزم راه‌اندازی شده است و خودم تمایلی به حضور در این فضا ندارم؛ اما بالاخره شرایط تغییر کرده است و ما هم باید از امکانات و رسانه‌هایی که جوان‌ها به آن علاقه دارند، استفاده کنیم. اگر نه هیچ چیز جای کتاب کاغذی را نمی‌گیرد.
 
در صحبت‌ ابتدایی خود به شوخی به مافیای شعر تهران اشاره کردید؛ آیا واقعا چنین چیزی وجود دارد؟
من فکر می‌کنم،‌ بله. هر کس در تهران دار و دسته‌ای برای خودش درست کرده است. من به جوان‌ها نمی‌خواهم توهین کنم و به بعضی از این جوان‌ها تمام قد احترام می‌گذارم؛ اما برخی راه درستی نمی‌روند. مرحوم اخوان ثالث در یکی از مقالاتش خطاب به دوستی می‌گوید که «احمد شاملو خودش آدم خوبی است، شاعر خوبی هم است اما تالی فاسد دارد.» به نظرم این حرف پیش‌بینی وضعیت امروز شعر بوده؛ چراکه می‌بینیم این روزها همه دوست دارند، احمد شاملو باشند؛ کاری که شدنی نیست.
 
کمی واضح‌تر توضیح می‌دهید.
منظورم مطالبی است که این افراد منتشر می‌کنند. اجازه دهید که مثالی بزنم. یکی از بزرگان شعر که همه به او احترام می‌گذارند و بسیار مطرح است، چند وقت پیش شعری منتشر کردند و نوشته‌اند که «رفتم بازار، هندوانه خریدم، آوردم خانه، سفید درآمد.» این یعنی چی؟ من باید با این متن چکار کنم؟ یا در سیزدهمین دوره جشنواره شعر فجر آقایی با کتاب شعر «دومینو» برگزیده شد که عجیب و غریب بود. دوست دارم کتاب این فرد را بخوانید. من با این آقا مشکلی ندارم؛ اما با این فرهنگ در حال سقوط کار دارم. این آقا کلماتی را به اسم شعرنو سرهم کرده است.
 
سالی سه تا چهار هزار عنوان کتاب شعر چاپ می‌شود و طبیعی است که بخش قابل توجهی از کتاب‌ها چنین مشکلی دارند. قبول دارید؟
من تا اینجای کار که این شخص تصمیم به انتشار کتاب گرفته مشکل ندارم. مشکل آنجاست که بهترین جایزه شعر کشور را به این اثر می‌دهند. شما شعر شاملو را بخوانید، «یله/ بر نازکای چمن/ رها شده باشی/ پا در خنکای شوخ چشمه‌ای/ و زنجره/ زنجیره بلورین صدایش را ببافد.» به نظر شما این غزل نیست؟ این زیبا نیست؟ من کاری به شاملو ندارم و مخالف صددرصد اعتقادات این فرد هستم؛ اما این شعر است و ربطی به اعتقادات او ندارد. من یک آدم مذهبی هستم و در این 70-80 سال اعتقادات خیلی سفت و سختی داشتم و خودم را مقید به ائمه اطهار (ع)، دین اسلام و ولایت می‌دانم ولی هدف‌ام شعر است. من از این فضا زجر می‌کشم.
 
اگر شما داور بودید و نظر اکثر داوران انتخاب چنین کتابی بود، چه می‌کردید؟
من خودم چندین دوره داور جایزه فجر بودم؛ اگر من به عنوان داور در آن دوره حضور داشتم، بدون شک اجازه چنین انتخاب‌هایی را نمی‌دادم. 
 
ریشه چنین اتفاقاتی در چیست؟
این‌ها از ناآگاهی می‌آید و اشاره به همان نکته‌ای دارد که مرحوم اخوان تذکر کرده بود. این جوان‌ها نهالی هستند که تازه سر از خاک بیرون آورده‌اند و نباید آنها را جای درختان تنومند و بزرگ و ثمردار شعر بگذاریم. یعنی این شاعران را نباید بگذاریم جای حافظ و مولوی. من نمی‌خواهم بگویم که مثل حافظ، سعدی و مولوی باید شعر گفت و نباید هم به چنین شکلی باشد اما همه ما باید پرده ذهنی و فکری به شاعران بزرگ‌ و فرهنگ اصیل‌مان داشته باشیم.
 
به نظر شما ریشه این اتفاقات در گم شدن حلقه‌ای به نام نقد و نبود منتقد نیست؟ کسی که خارج از بده‌بستان‌های رایج در فضای ادبی، شهامت بیان ایرادات و مشکلات را داشته باشد.
قبول دارم که این روزها منتقد خوب و فعال نداریم. البته باید بدانیم که نقد شهامت نیست. جوان که بودیم دکتر براهنی منتقدی فعال بود. آقا البته نقد نمی‌کرد و فقط فحش می‌داد. البته منتقد منصف مثل مرحوم زرین‌کوب هم داشتیم که متاسفانه کم نقد می‌کرد. الان هم کم و بیش داریم؛ اما خیلی نه. من در حال حاضر یوسفعلی میرشکاک را یک منتقد بزرگ می‌دانم. او آدم دانشمند و فاضلی است که اگر صحبت کند، نکته درستی می‌گوید.
 
من با حرف‌های شما موافق نیستم؛ چراکه اولین بار است که درباره برگزیده دوره سیزدهم شعر فجر نقدی می‌بینم و حرفی می‌شنوم. این یعنی یا ما منتقد نداریم یا شهامت نقد نداریم.
چند وقت پیش که تهران بودیم، فاضل نظری ما را دعوت کرده بود و همه شاعران بزرگ در محفلی جمع شده بودند، آنجا بحث شد و درباره این انتخاب شاعران حرف زدند. یکی از دوستان گفت که امکان دارد که جوانی شعری بگوید که شاعر 90 ساله نتواند بگوید. این دفاع قابل قبول نبود و نیست؛ چراکه چنین چیزی اتفاق نمی‌افتد. فرهنگ چیزی است که نیاز به دانش و تجربه دارد.
 
از فاضل نظری اسم بردید، استاد بهالدین خرمشاهی معتقد است که فاضل نظری یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایران و هم تراز سعدی و حافظ است. این موضوع صحبت‌های شما را رد نمی‌کند؟
استاد خرمشاهی انسان فاضل و دانشمندی است و اگر چیزی بگوید درست است؛ من هم قبول دارم که فاضل شاعر خوبی است؛ اما هنوز معتقدم که نهال جای درخت تنومند را نمی‌گیرد. البته فاضل دیگر جزو شاعران جوان محسوب نمی‌شود و سال‌هاست در حوزه شعر و شاعری تجربه دارد.
 
در صحبت‌های بیان شده، اشاره‌ای داشتیم به چاپ چند هزار عنوان کتاب شعر در سال و نبود منتقد در حوزه شعر؛ فکر نمی‌کنید این دو عامل دست در دست هم داده‌اند تا فروش کتاب‌های شعر بسیار کم شود؟
من فکر می‌کنم مشکل اصلی در بروز چنین فضایی خود ناشران هستند. این افراد شعرها را بر اساس معیارهای غیر ادبی منتشر می‌کنند و بعد به تبلیغ آنها می‌پردازند و ادامه راه نیز به همین شکل طی می‌شود و می‌بینید که انگار ادبیات نقشی در این مسیری که طی می‌شود، ندارد. جوان‌ها هم این کتاب‌ها را می‌خوانند و فکر می‌کنند شعر این است. دلم می‌خواهد شعری از نیما یا سعدی یا حافظ را به برخی از این شاعران برگزیده جشنواره‌ها بدهم تا ببینم می‌توانند چند سطر از شعر گنجینه‌های شعر فارسی را بخوانند. واقعیت این است که وقتی پشتوانه فرهنگی نباشد، اتفاق خاصی هم رخ نمی‌دهد و به مرور مردم هم این را می‌فهمند.
 
کتاب شعر شاعران جوان را می‌خوانید؟
من اکثر کتاب‌های شعری را که منتشر می‌شود، می‌خوانم. به قول استاد شفیعی کدکنی، می‌خوانم و به خودم فحش می‌دهم.
 
چرا؟
از بس که بد است.
 
یعنی اثری شما را شگفت‌زده نکرده است؟
چرا اما کم هستند. برای مثال ما در اصفهان هفت، هشت شاعر خوب داریم که بی‌نظیر هستند. من از کارهای دکتر پانتا صفایی، مهدی جهاندار و  دکتر عباس کیقبادی که همه از بچه‌های شعر اصفهان هستند، دوست دارم. عباس شاهزیدی معروف به «خروش» هم در کارهای آیینی خیلی خوب است. در تهران هم شاعران خوبی هستند که شاید پیر باشند اما برای من جوان مانده‌اند. شاعرانی مثل عبدالجبار کاکایی، علی موسوی‌گرمارودی، جواد مجابی، فاضل نظری، سعید بیابانکی و خیلی‌های دیگر که همگی بی‌نظیر هستند.
 
در صحبت‌های مطرح شده به مشکلات این روزهای حوزه شعر اشاره کردید. راهکار خروج از این مشکلات چیست؟
بدون تعارف می‌خواهم نکته‌ای را بگویم. تنها شخصیتی که در این 40 سال از شعر دفاع کرده و پشتیبان شعر بوده، شخص مقام معظم رهبری است. ایشان به شاعران اعتقاد ویژه‌ای دارند و با اشراف بسیار خوب به شعر  و توجه ویژه‌شان باعث شدند که خیلی‌ها به سمت شعر بیایند. شما نگاه کنید که فاضل نظری و خیلی از شاعران هم نسل او در محضر ایشان مورد لطف قرار گرفتند و وجود ایشان در گسترش شعر امروز خیلی موثر بوده است.

در ابتدای گفت‌وگو به این نکته پرداختید که هیچ چیز جای کتاب کاغذی را نمی‌گیرد. به تازگی دو مجموعه‌شعر از شما منتشر شده است. کمی درباره این دو مجموعه توضیح دهید؟
بله. دو دفتر شعر از سوی انتشارات مروارید و نشر چشمه منتشر کرده‌ام. در واقع تعدادی شعر تازه داشتم که بخشی از آنها را گروس عبدالملکیان انتخاب و در قالب مجموعه شعر «گونه‌ی خیس خیابان»  چاپ شد و مابقی را نیز به انتشارات مروارید دادم که آنها نیز در یک مجموعه به نام  «گل صورت ساقی» منتشر شده است.
 
فضای این شعرها نیز مثل کارهای گذشته شما عاشقانه است؟
بله. بنیاد این دو مجموعه عاشقانه است. من در این دو مجموعه به دو رگه توجه ویژه داشته‌ام. یک رگه ایلی و روستایی است؛ چراکه دغدغه‌های این فرهنگ غنی، بکر و زیبا همیشه در ذهن من بوده است و دلم می‌خواهد که این گنجینه را با فضای فاخر زبان فارسی ارائه بدهم. این مساله‌ای است که در شعر ما (شعر نو و شعر کلاسیک) خیلی کم اتفاق افتاده است. ما در شعرنو غیر از نیما، منوچهر آتشی را داشتیم که برای بوشهر و فضای ایلاتی شعر گفته‌ و من دیگر ندیدم که شخصی در شعر به رگه ایلی و روستایی خود بپردازد. رگه دیگری که در این دو مجموعه به آن توجه شده است و دغدغه‌ام در تمام کارها بوده، وجود زن است. من در اکثر اشعارم از زن استفاده کردم و همان نگاه والایی را داشتم که در شاهنامه نسبت به زن وجود دارد. زنی که دسترسی به آن مشکل باشد، زنی که در اوج است و در زندگی عصمت، پاکی و عفت دارد. به نظرم ما این زن‌ها را در ایل و روستا بیشتر می‌بینیم. این هم به دلیل بکر بودن فرهنگ آنجاست.
 
شعرهای این دو مجموعه متعلق به چه دوره‌ای است؟
شعرهای این دو مجموعه متعلق به یک سال گذشته است. من دائم شعر می‌نویسم و شاید باور نکنید که از اواسط تابستان 98 تا به امروز یک مجموعه شعر نوشته‌ام که هنوز آن را منتشر نکرده‌ام.
 
شما در گذشته گزیده شعری را از سوی انتشارات جمهوری منتشر کرده بودید. آیا قصد ندارید که بعد از گذشت دو دهه این کار را مجددا تکرار و گزیده‌ای از اشعار جدید منتشر کنید؟
من در گذشته گزیده شعری به نام «حماسه در حریر» را منتشر کردم و قرار است که به زودی انتشارات سوره نیز گزیده‌ای از اشعارم را منتشر کند که شعرهای آن کتاب از سوی دوست عزیزم، سعید بیابانکی انتخاب شده است.
 
سخن پایانی...
به عنوان کسی که چند پیراهن بیشتر پاره کرده‌ام به شاعران جوان پیشنهاد می‌دهم که ابتدا گنجینه فکری خود را از فرهنگ گذشتگان پر کنند و بعد به دنبال کار جدید باشند. اگر میان نسل جدید و فرهنگ و ادبیات کلاسیک فاصله ایجاد شود، ما به تکرار می‌رسیم و این روش فایده‌ای ندارد. اما اگر فرهنگ گذشته را توشه راه کنند، ماندگار خواهند شد.

نظر شما